زندگی یک خاتون

یادداشت های عمومی

آره

دوشنبه ششم شهریور ۱۴۰۲، 11:25

مثلا اگه الان بپرسی که خاتون! چه دورنمایی برای زندگیت در نظر گرفتی! میگم نمیدونم! فعلا باری به هر جهت دارم پیش میرم! مثلا حتی خیلی نمیدونم که قراره آینده ی کاری م رو چه کنم! مثلا قرار بود شرکت تاسیس کنم و کلا مستقل بشم بعد دیدم اصلا از پسش برنمیام! بدتر هر چی سرمایه گذاشتم رو از بین می برم! بنابراین بیخیالش شدم و هر چند ضدحال هم خوردم! مثلا .. . مثلا چی دیگه؟! خب مسائل مادی و مالی.. خونه ماشین.. فلان بهمان! دوست دارم نه که نداشته باشم ولی برام موضوعیت نداره... بجه.. ؟ دیگه اینم خیلی مهم نیست... یعنی یه اوضاعی هستم :) شایدم چون دارم میرم مسافرت اینطوری شدم! :))) دو روزه که میخوام برم دندونپزشکی که با این دندون خراب نرم مسافرت و گند بزنه به حالم. ولی تنبلیم میاد صبح بیدار بشم و هی الارم رو خاموش میکنم و می خوابم!!!! آخرسر با همین دندون داغون میرم! اعصابم بهم ریخته شده :))))) کلا قاطی پاتی کردم! :)))))))))) دلم میخواد چهارتا پاییز بخوابم!

نویسنده: خاتون نظرات:

آمارگیر وبلاگ

© زندگی یک خاتون