کمک..
با تشکر از دستاندرکاران پشت صحنه... جلسه ی سوم گفتم نیاز ندارم؟ یه اتفاقی افتاد نیاز به کمک دارم... رفتم نوبت بگیرم برای دو هفته ی دیگه نوبت شون خالیه. یعنی چی آخه؟ تو دو هفته من خل میشم . بلاتکلیف همینطوری... حیف شماره شون رو برای یه کار دیگه دادن وگرنه پیام می دادم. اونقدر بی ادب نیستم استفاده ی شخصی کنم :( اما اگر دیدمشون میگم.. میگم میشه هزینه رو پرداخت کنم همین جا بگم تو رو خدا :(((
من نمی دونم چرا انقدر تو تصمیم گیری متزلزل شدم... چرا در زمینه ی اجتماعی کلا تعطیل شدم! چرا نمی فهمم دارم چی کار می کنم. یا چی کار کنم یا چی! وای خدایا... نمی دونم نوبت بگیرم یا نه چون پیش پرداخت داره.. پیش پرداختم اگر کنسل کنم پس نمیدن.... خب خل میشم من عه... لعنتی...
حالا ایشون خوبه دو هفته یک بار وقت خالی دارن. یه بار یه دکتره یه ماه یک بار نوبت داشت... واقعا کیس هاشون چی میشن!؟ چطور ادامه می دن!؟ خب یهو یه داستان اضطراری پیش میاد...
فکر کنم با کیس های مشکوک و نزدیک به خودکشی در ارتباط باشن. چاره ی دیگه ای نیست خب!🥲 البته اگر وجدان داشته باشند!!!!
سه روزه میخوام درس بخونم نمی خونم. چه امتحانایی بدم من. خدایا کمک !!! نوبتم بگیرم وسط امتحانای خرداده... از اونجایی که حرفاشون عین جراحی روحه و تکه پاره میشم... نمی تونم وسط امتحانا خودمو تکه پاره کنم مگه اینکه برم کلا این ترم رو حذف اضطراری کنم و خلاص... که نمیخوام. زحمت کشیدم....
نوبت نمیگیرم اما اگر شد ببینم شون ازشون اجازه میگیرم و میگم. ..
بعدا نوشت: خدا رو شکر این کلینیک چندتا شعبه تو تهران داره. یهو به ذهنم رسید شعبه های دیگه رو هم چک کنم و بلاخره دکتر رو تو یکی از روزهای هفته ی آینده خفت کردم!!! :) خرسندم! هر چند بی پولم :)))) ولی خرسند...