اینکه دیگران قدر کارهایی که انجام میدی رو ندونن، یه چیز طبیعیه! غیر طبیعی اینه که تو خیال کنی که همه باید قدر کارات رو بدونن و برای همه هم خیلی کارها بکنی! مثل من!!! که باید در رویه م تجدید نظر کنم!!!!
این پست جهت تخلیه ی احساسات نوشته شده!!!! می تواند خوانده نشود!
من آدمی هستم که توی شغلم، در کمترین حالت ممکنه مرخصی می گیرم. به این صورتی که سه سال اولی که کار می کردم اکثرا همه ی مرخصی هام ساعتی بود و به ندرت حتی اگر رو به موت بودم هم مرخصی روزانه نمی گرفتم. و این روند در طول ده سال ِ کاری ِ آزگار برای یک مدیرعامل قدرنشناس تکرار شد! صرفا زمانی مرخصی گرفتم که واقعا چاره ای جز گرفتن مرخصی و انجام اون کار در ساعت اداری نداشتم.
الان به خاطر کارهایی که دارم انجام میدم. نیاز به مرخصیم بالا رفته!!!! اون هم باز ساعتی!!! نه روزانه ی کامل. اون هم دقیقا در ساعاتی که کاری نداریم! ساعتی که کار شروع میشه من میرسم!!! و هستم! اما رفتار ایشون عینا اینطوری بود که : لطفا مرخصی هاتون رو یادداشت کنید!!!
در صورتی که همیشه مرخصی های من به صورت توافقی بوده!!! من هم که نسبتا عصبانی شده بودم و کم کم در حال انفجار بودم. گفتم : اگه اینطوره یادداشت که می کنم. اما ... اگر نرفتم آخر سال باید مرخصی های نرفته م رو پولش رو بهم بدید!
ایشون هم گفت: که اینطوریه؟! گفتم بله شما شروع می کنید که اینطوری بشه :)
بحث ما خیلی به جاهای خوبی نکشید! و ایشون گفت نخیر من هیچ پولی نمیدم! منم گفتم پس بذارید که توافقی باقی بمونه به نفع شماست! !!!! اگر میخواید طبق روال بشه کلا باید طبق روال همه چیز محاسبه بشه!!!! اگر نه توافقی باقی می مونه!
تمام مدت بقیه هم در حال مشاهده ی این بحث بودند :|
واقعا بعدش من از عصبانیت دلم می خواست زمین رو گاز بگیرم! صرفا به دلیل همین قدرنشناسی! شما نمیگید که این خانم ده سال هست که مرخصی نگرفتن حالا در شرایطی هستند که اینطور شده! بعد اینطور رفتار می کنید؟! واقعا یک عده از آدمها گربه صفت و بی لیاقت هستند و باید آدم خودش، قدر خودش رو بدونه!
من نه تنها به مرخصی م رفتم. بلکه در حالی که می تونستم زودتر برگردم. منتظر ناهار موندم و ناهارمو خوردم و بعد اومدم. حتی دیرتر اومدم!!! واقعا چرا باید با کلی استرس و شکم خالی و بدو بدو خودمو به جایی برسونم که پشیزی برای زحمات من ارزش قائل نیستند!
واقعا باید خودم قدر خودم رو بدونم.
از این به بعد تا پایان سال هم تمام مرخصی های مانده م رو تا قرون آخر میرم. یک روز هم نمیذارم به روز بعدی بره. اصلا مرخصی میگیرم و خونه می شینم! ولی مرخصی میگیرم! این از من!!! مثل اینکه برخی ها باید اینطوری باهاشون رفتار بشه! تا حد و حدود خودشون رو بدونن! و بفهمن که طرف میدونه تا کجا می تونه حق خودش رو بگیره. این که از حق خودش میگذره دلیل بر احمق بودنش نیست!
لعنت بهت عاقای مدیرعامل. واقعا لعنت بهت! امیدوارم سال آینده عین آدمیزاد از این جهنم رفته باشم! خدایا کمکم کن.