پایان.
حتی پست آخر سال 1401 رو هم ننوشتم!
اینکه...
برای سال 1401 میتونم چه دستاوردی بنویسم؟
غیر از اینکه بلاخره .. اون هم تنها به سفر خارجی رفتم! و اینکه بلاخره سفر داخلی ای هم رفتم که بتونم شب رو بیرون از خونه بخوابم!!! و اینکه اپلیکیشنمو منتشر کردم و تقریبا ترکوند! ...اما غیر از این دومورد که واقعا کم هستن.. هیچ کار دیگه ای نکردم و این ناامید کننده ست! برخلاف سال 1400 که یه کم اوضاع بهتر بود. سالی که گذشت سال پردستاوردی نبود!
و فقط یه خروار پروژه های نیمه کاره روی دستم مونده مثل:
کتابی که نصفش رو نوشتم!
افزونه ای که نصفه برنامه نویسی شده!
نرم افزارهایی که نصب شدن اما هنوز باهاشون کار رو شروع نکردم!
فیلمی که سکانس هاش فیلمبرداری شده اما تدوینش نکردم!
نقاشی هایی که لوازم شون رو خریدم اما نقاشی نکردم!
پولی که پس انداز کردم ولی خونه ای که خریدش نکردم!
دکتری که رفتم و فولیک اسیدهایی که بیخودی می خورم!
سال 1401 و اغتشاشات و اعتراضات و دعواهای وسطش و کارهایی که من انجام دادم. با همه ی ترس و لرز و هیجانی که داشت! اما انجام دادم و به خودم ثابت کردم که هر چند توی دلم ترس وجود داشته باشه ولی کاری رو که بهش ایمان داشته باشم انجام میدم!... اما این هم که نشد دستاورد! ... .
من عنوان سال 1401 رو میذارم "نشدن ها".."نرسیدن ها"... "ناامیدی ها"...
برای زندگی شخصی خودم!همش این نبود ولی قسمت پررنگ ترش همین بود!
نمیخوام در روزهای فروردین سال 1403 همینها رو دوباره بنویسم! حتی از فکر اینکه در سال دیگه هم در همین وضعیت و حس و حال باشم باعث میشه که تنم یخ کنه!....
میخوام سال 1403... حال و روزم این نباشه!
اینطور نباشه که تمام تعطیلات رو فیلم ببینم! ساز بزنم! بخورم. بخوابم و باز از نو....
و دیگر هیچ!