زندگی یک خاتون

یادداشت های عمومی

don't care

سه شنبه چهارم مهر ۱۴۰۲، 8:35

قبل از اینکه از خونه برم بیرون باید اینو می گفتم. دیشب خواهرم با دوست پسرش دعواش شده بود و تمام مدت خودشو تو اتاق حبس کرده بود. اولش ناراحت شدم و عصبی تر ! (چون کلا عصبی م ب خاطر قبل از پریود).. بعدش نشستم با صدای بلند با خودم حرف زدم البته انگلیسی که متوجه نشه!!!!! که آیا واقعا اون یه ذره هم به تو و زندگیت و مشکلاتت فکر می کنه که تو از وضعیتش ناراحت میشی؟ نه! پس رها کن لطفا!!! و اینو هزار بار برای خودم تکرار کردم تا رها کردم! حالا داداش اومده و خونه رو بهم ریخته و ابجی هم گوشه ی دنج اتاق جایی که من اونجا می شینم رو پر از خرت و پرت هاش کرده !!! دلم می خواد وسایلش رو از پنجره به بیرون پرت کنم ! :))) ولی خودمو کنترل می کنم و دارم هزار بار با خودم تکرار می کنم don't care.. حالا چرا فارسی نمیگم رها کن ول کن بیخیالش شو... انگار بار معنایی don't care سنگین تر باشه و خیلی بهتره!

ماده شوینده ی جدیدی که برای ماشین لباسشویی استفاده می کنیم به همه ی چادرهای من الکتریسیته ساکن داده!! وای راه رفتن اون بیرون سخت و طاقت فرسا شده چون هی باید خم شم و چادری که به لباسم چسبیده رو تکون بدم!!!!! حالا چرا اینو گفتم؟ دیشب در حالی که همچنان حوصله نداشتم!!!!! چادرهامو توی نرم کننده خیس دادم که بعد بدون شست و شو داخل ماشین بندازم و خشک کنم تا الکتریسته از بین بره. چون بلند شدم و این کار رو انجام دادم بعدش دلم می خواست همه ی خونه رو تمیز کنم به کارهام برسم و ... متوجه شدم وقتهایی که اصلا حوصله ندارم کافیه که قدم اول رو بردارم! اونوقت بقیه ی قدمها انجام میشن و لازم نیست در موردشون به خودم زحمت بدم!

نویسنده: خاتون نظرات:

آمارگیر وبلاگ

© زندگی یک خاتون