زندگی یک خاتون

یادداشت های عمومی

!

شنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۹، 22:38

ازت متنفرم خاتون!

نویسنده: خاتون نظرات:

انفجار!

شنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۹، 19:58
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

شادی

شنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۹، 9:0

شادی در درون منه. اون بیرون خبری نیست

به اندوهِ درون به درک گفته!!!! و شاد می زیستیم!!!

این هفته، هفته ی خوبیه می دونم!

نویسنده: خاتون نظرات:

نامه ی خصوصی ای دیگر

جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۹، 21:52
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

نگاه

جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۹، 21:20

+چرا اینطوری بهم زل زدی؟
-چون خوشگلی!
سرمو پایین انداختم. اون اینطوروقتها می گفت، دارم به نقاشی خدا نگاه می کنم. دارم به زیبایی هات نگاه می کنم. یا می گفت، تو چرا روز به روز خوشگل تر میشی بعد من می گفتم نه.. تویی که روز به روز عاشق تر میشی! یا می گفت بزرگ شدی! خانوم شدی.. یا...دلم براش تنگ شد..
..
با صدای خفه گفتم مرسی!
و بحث رو عوض کردم!

نویسنده: خاتون نظرات:

ان مع العسر یسرا

جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۹، 21:13
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

میگه..

جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۹، 18:27
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

جمعه ی بی او!

جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۹، 18:11

جز تو که روزگارمو دیدی.. دیگه کی حال ما رو می دونه؟

.. .زندگیم انتظارته هر روز... زندگیمو رها کن از این درد . ..

اللهم عجل لولیک الفرج..

نویسنده: خاتون نظرات:

دیر!

جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۹، 17:14

حوصله ندارم بیام و رمز براتون بفرستم! هر چند بی ربط ولی همون رمزی که داشتید.

کلا حوصله ندارم!

ادامه نوشته..
نویسنده: خاتون نظرات:

گنجشکی در دام ِ صیاد. . .

پنجشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۹، 23:3

رمز خصوصی ست.. 

ادامه نوشته..
نویسنده: خاتون نظرات:

کافیه

پنجشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۹، 20:12

من امروز مُردم!

همین!

وارد مترو شدم و اصلا برام مهم نبود.. جلوی همه ی آدمها.. اشک هام می ریخت..

 

نویسنده: خاتون نظرات:

دیگه نمی تونم

سه شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۹، 22:50
نویسنده: خاتون نظرات:

نامه به اوی نازنین.

سه شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۹، 20:40
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون

صرع درد!

سه شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۹، 19:40

خسته م وقتی همه چیز به هم پیچ می خوره...

نویسنده: خاتون نظرات:

این تلگراف ِ فوری را به او برسانید!

دوشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۹، 20:28
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

که این روزها..

دوشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۹، 20:15

رمز همان

ادامه نوشته..
نویسنده: خاتون نظرات:

واکنش به پست قبلی

دوشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۹، 13:20

شکر:

دوس عزيز از طرف خودت حرف بزن نه از جانب ملت. چرا از ملت مايه ميذارين رو نمي دونم! تو حالا دوستار امام حسين هستي چي هستي نمي دونم، خوش باش، از طرف ملت حرف نزن لطفا


سلام!

آدرس وب سایت نذاشتین که جواب بدم! این جمله که عنوان پست قبلیم بود هم من نگفتم و نمیگم! روی بروشور بود! خیلی خوبه قبل از قضاوت سوال کنیم یا پست رو بخونیم! چون توی پستم هم نوشتم!!! 

موفق باشید :)

نویسنده: خاتون نظرات:

ما ملت امام حسینیم!!

دوشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۹، 12:55

به خاطر مصاحبه آنلاین، هندزفری مو زده بودم. بعدش که تموم شد گفتم چه کاریه خب! یه کم ترانه گوش بدم، توی پلی لیستم رفتم و هوس ِ نوحه کردم!
سلام ای لباس سیاهِ محرم... سلام ای...
به گریه های مادرت منو بخر ...
همینطوری که زیر ماسک با خودم می خوندم و راه می رفتم و اروم به پام می زدم.
به پله برقی مترو رسیدم ، کنار پله برقی جایی که دستت رو میذاری یه بروشور بود ، نوشته بود: ما ملت امام حسینیم!
برش داشتم، اون طرفش رو که نگاه کردم دیدم نوشته:
امسال به جای نذر چای ، نذر اشتغال زایی داریم!
اگه بین خودتون یا اطرافیانتون کسی هست که بیکاره و دنبال کار می گرده . ..

چشمهایم اشکی شد!
اصلا مهم نیست میشه یا نه..
اون نوحه توی گوشم و یهو این بروشور و منِ دنبالِ کار..
نگم براتون هماهنگی اینها رو و حالم رو ...

برچسب‌ها: سردار
نویسنده: خاتون نظرات:

23 شهریور 99

یکشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۹، 22:39
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

:/

یکشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۹، 18:27

اونی که اسم خواستگارش رو خرمگس معرکه سیو می کنه کیه؟؟؟ من! :/

برچسب‌ها: خواستگار
نویسنده: خاتون نظرات:

خوشحالی ِ کوچیکِ امروز!

شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۹، 19:17

به فسقلی گفتن باید موهاتو کوتاه کنی! برگشته گفته: من موهام مثل آبجی خاتون فرفریه! می خوام موهام بلند بشه برسه تاکمرم، مثل خاتون بشه..
باورم نمیشه تمام مدت که جلوی چشم این دخترِ شیرینِ بانمک با موهای پریشون می رفتم و می اومدم! انقدر به نظرش قشنگ اومده که اینطوری بگه! بدجوری ذوق کردم :)

نویسنده: خاتون نظرات:

که یادم بمونه این روزها

شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۹، 18:45

رمز رو میام بهتون میدم. اگر کسی رو از قلم انداختم. بهم پیام بده.

ادامه نوشته..
نویسنده: خاتون نظرات:

بیخوابی

شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۹، 4:32

خوابم نمی بره شبا! تا صبح به دیوار زل می زنم. به هر چی فکر می کنم غیرِ تو!

#چهرازی

نویسنده: خاتون نظرات:

کفر نعمت، نعمت از کَفَت بیرون کند!

جمعه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۹، 19:14
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

مقصر نداره این ماجرا!

جمعه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۹، 19:1
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

:(

جمعه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۹، 18:58

پیامش رو چک کردم دیدم آخر ِ جمله ش نوشته "عزیزم" و عذرخواهی ای که به نظرم لازم نبود!
دلم می خواست بنویسم:
منننننننننننننننننننن عزیز ِ توووووووووووو نیستممممممممممم!
ولی ننوشتم!

نویسنده: خاتون نظرات:

نیستی و اتفاق های بد ساده می افتند. .

جمعه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۹، 18:56
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

فیلم باز نبودی که!

جمعه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۹، 17:55

+چرا انقدر فیلم می بینی؟
-به جای شخصیت های فیلم به اندازه ی مدت ِ فیلم زندگی میکنم!
+که چی بشه؟
-که یادم بره نقش ِ خودمو توی زندگی م.. که یادم بره سناریو و فیلمنامه زندگی مو.. که یادم بره همه چیز.. حتی شده برای دو ساعت . . 

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

قطاری به سمت بوسان 2 - 2020

جمعه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۹، 17:52

شماره یک رو دیده بودم و چند شب نخوابیدم!
نه از ترس
از مطرح شدن این سوال هزاران بار در مغزم که : اگر تو ، توی همچین شرایطی باشی. تویی که همه بهت میگن خیلی مهربونی! واقعا به خودت فکر نمیکنی؟از خودگذشتگی می کنی؟؟؟؟
توی همه ی صحنه های فیلم خودمو می دیدم و اون طرف آدمهایی که نمی شناختم اما عزیز ِ کسی هستن.. چی کار می کردم؟
وقتی توی لینک فیلم ها دیدم نوشته: قطاری به سمت بوسان 2!!!
فورا روی لینکش کلیک کردم تا ببینم!
یه فیلم دو ساعته که خسته ت نمیکنه!
به اندازه ی شماره ی یکش، دیوونه ت نمیکنه ولی...
با صدای بلند بهت میگه:
چرا وقتی که هنوز تلاشت رو نکردی، تسلیم میشی؟
و اینکه، اگر به کسی می تونی کمک کنی و نکنی! بعدا شرمنده ی خودت میشی! نه اون!!! :))
آخرش اشک تونو درمیاره! البته اگر مثل من احساساتی هستین! :)
و خب.. فیلم ترسناکی هم نیست!

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

کروکودیل 1396

پنجشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۹، 20:49

خودمو توی تک تک کاراکترهای این فیلم گذاشتم دیدم چقدر واکنشم شبیه به رضا یزدانی میشد اگر دوستم می اومد همچین چیزی رو بهم می گفت..
امکان ِ قطع ِ رابطه هم بود حتی!!!!
فیلم ِ خوبی بود دوسش داشتم.
بازی اندیشه فولادوند و حسین مهری بی نظیر بود!

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:
صفحه بعد

آمارگیر وبلاگ

© زندگی یک خاتون