زندگی یک خاتون

یادداشت های عمومی

خانه سالمندان

شنبه هشتم دی ۱۴۰۳، 10:49

از آرزوی گیتار زدن توی مترو.. که دیگه ندارمش! رسیدم به آرزوی گیتار زدن تو خونه ی سالمندان. و البته یه اکیپ پایه که با هم همخونی کنیم. چند ساعتی ... دلشون شاد بشه ما هم دلمون شاد بشه...امیدوارم لااقل این اکیپ پیدا بشه!

بعدشم که مُردم اونو پخش کنند. بگن خدابیامرز آدم خوبی بود :))) هر چند خوب نبودیم. لااقل اینطور به نظر بیاد! هوم؟

یکی از بچه ها که رفته خونه ی سالمندان. میگه برخی شون خیلی بده وضعیت. بد نگهداری میکنند. وارد ساختمون که میشی بوی ادرار ِ مونده میاد... آه طفلک های بیچاره.

یه دوست ِ پیرزنی که داشتم تنها زندگی می کرد (الان فوت کرده) . آرزوش بود که خونه ی سالمندان بره ولی پولشو نداشت. می گفت لااقل چهار نفر رو می بینم که با هم حرف بزنیم... !

واقعا آدم نمیدونه زندگی چی براش در نظر گرفته.. یا چطور میشه یکی .. یکی رو میذاره یه جایی و میره... جایی مثل خونه ی سالمندان. خدا کنه هیچ کس به اون حالت استیصال نرسه...

برچسب‌ها: نوازندگی
نویسنده: خاتون نظرات:

ساز!

سه شنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۱، 16:6

خدا میدونه که من چقدر دلم برای لمس سیم های گیتارم تنگ شده. خودش دید که وقتی نوازندگی و خوانندگی اون گروه موسیقی رو دیدم! چطور به وجد اومدم و از شوق.. گریه کردم! از شوی و اشتیاق دوباره لمس اون ساز ... و ادامه ی مسیر موسیقی... ! مثلا چند نفر بودیم گروه میشدیم.. می خوندیم. ساز میزدیم.. هعی! :( 

هر چند وقت یکبار گیتار C70 رو نگاه میکنم. بعد حساب میکنم کدوم ماه جرات اینو دارم که دست به این دیوونگی بزنم!! و بیخیال همه چیز بشم! بعد می بینم که خیلی مسائل دیگه ای هست که از این چیزها مهم تره... پس ضربدر بالای وب سایتی که باز کردم رو میزنم و ... 

اما غمگینم!

وقتهایی که تنهام. گیتارمو که میتونم دستم بگیرم! اول محکم بغلش میکنم! بعد بو ش میکنم و بعد هم می بوسم و بعد می نوازم! فکر کنم دارم به جنون می رسم :)

برچسب‌ها: نوازندگی
نویسنده: خاتون نظرات:

خاتون از نوادگان هنرمندان معاصر

شنبه بیستم دی ۱۳۹۹، 15:24

دیروز دور هم جمع شده بودیم و مثل دایره نشسته بودیم... بابا می خوند و دف می زد و من برای اشعار پدربزرگ ،با گیتار آهنگسازی فی البداهه می کردم و می خوندم که مورد تحسین خانواده قرار گرفت.. بعد یه شعر رو هم بابا خوند و من گیتار زدم و خواستم بقیه همخونی و همراهی کنن!!! متاسفانه از گیتار نواختنم فیلمی ندارم ولی... اون دایره ی دلچسب رو هیچ وقت فراموش نمی کنم.. فراموش نمی کنم چه پدر هنرمندی دارم.. و چقدر عاشقِ منه. .. چه روز دلچسبی بود.. 

برچسب‌ها: نوازندگی
نویسنده: خاتون نظرات:

صِدام

سه شنبه بیستم آبان ۱۳۹۹، 18:43

گفتم وقتی گیتارم به یه جایی رسید صدامو می ذارم

خب ادامه مطلب برای دوستان بلاگستان :)

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: نوازندگی
نویسنده: خاتون نظرات:

خوشحالی های کوچک ِ دنیای ِ کوچکم!

دوشنبه نوزدهم آبان ۱۳۹۹، 9:51

به خاطر آکورد گرفتن ِ گیتار سر انگشتهام پینه بسته. ..
و این یکی از معدود چیزهاییه که توی این روزها می تونه خوشحالم میکنه!

برچسب‌ها: نوازندگی
نویسنده: خاتون نظرات:

تمرین گیتار

شنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۹، 11:31

گوش کنید!

برچسب‌ها: نوازندگی
نویسنده: خاتون نظرات:

گیتار

پنجشنبه نهم مرداد ۱۳۹۹، 17:42

ریتم ۴/۴ خیلی برام سخته و بیشتر ترانه هایی که دوست دارم این ریتم هستن :( هنوز یاد نگرفتم :(((

برای شنیدن کلیک کنید.

برچسب‌ها: نوازندگی
نویسنده: خاتون نظرات:

آمارگیر وبلاگ

© زندگی یک خاتون