زندگی یک خاتون

یادداشت های عمومی

برگرد

سه شنبه سی ام مهر ۱۳۹۸، 15:10

این دختر ِ دیوونه همه ی راهی که رفته رو میخواد برگرده ! 

نگو نیستی! نگو همونجایی که دستات رو رها کردم. نایستادی...

بگو همونجایی و آغوشت قد ِ آسمون برای من بازِ بازه . . . 

بگو هستی! 

بیا..

دستامو بگیر

منو از این روزهای سیاه رد کن..

که فقط تو میتونی ساعتها رو به عقب برگردونی.. . 

این من نیستم که به تو می خوام برگردم

این یه روح تیکه پاره ست. . . که هیچی از دخترک تو نمونده ازش..

تو زخم نباش.. تو مرهم باش. . 

آغوشت. . مرهم ِ این روح ِ خسته باشه.. 

اشتباه کردم گفتم. . 

تو 

فقط 

تو

عزیز کرده ی رویاهای این دختر ِ دیوونه ای . . . 

برگرد! 

 

30 مهر 98 . . ! 

نویسنده: خاتون

آمارگیر وبلاگ

© زندگی یک خاتون