زندگی یک خاتون

یادداشت های عمومی

آه ای ننگ بر پیشانی

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 17:13
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

مولان 2020

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 12:58

آه از این فیلم
من نیم ساعت پایانی فیلم رو گریه کردم!!!
کارتون مولان رو دیده بودم ولی دیدن فیلمش بسیار لذت بخش تر بود
در مورد مولان هم سرچ کردم
و متوجه شدم یه افسانه ای بود ه که سینه به سینه بین مردم چین منتقل شده و این که همچین زنی در گذشته وجود داشته دور از ذهن نیست و احتمالش هست
بدتر منو متأثر کرد :(

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

بلوک 9 خروجی 2

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 12:57

یک پایان تکان دهنده...
بی گناه ترین قربانی ِ .. جدا شدن پدر و مادر.. بچه هایی کوچیکی هستن که نمی دونن چی شده ... و بدتر از اون بچه هایی که با ذهن کودکانه شون خیال می کنن تقصیر اوناست :(
فکر کنم این فیلم بعد از شش سال توقیف اکران شد!

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

مردانگی 2

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 12:56

من فیلم مردانگی 1 رو دیدم... خب بعد از کلی حرص خوردن با اون فیلم باز هم نتونستم مردانگی 2 رو نبینم!!!
یعنی رو مخ تر... عجیب تر.. ترسناک تر.. غم انگیز تر.. :(
ولی همه ی دخترا باید این فیلم رو ببینن. همه ی دخترا...
درس ِ خوبی برای هممون داره!

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

دونده ی مارپیچ سری یک - دو - سه

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 12:54

(پوستر دونده مارپیچ یک می باشد)

وقتی سری یک فیلم رو ببینید!نمی تونید سری  2 و 3 رو نبینید..
یه فیلم متفاوت.
حتی توی کامنت های فیلیمو این فیلم رو به خاطر خلاقیتش به هری پاتر نزدیک می دونن و اینکه نمی تونی فراموشش کنی! من هم بدجوری قبول دارم! :))
و عاشقش شدم! طوری که بعد از دیدن سری یک نمی تونستم برای سری دو صبر کنم و دیگه سرکارم و پشت میز شروع به دیدنش کردم *_*
با پایانی بی نهایت متفاوت در سری سوم که باورتون نمیشه!

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

جهان با من برقص

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 12:52

بیشتر شبیه تله فیلم می مونه تا یه فیلم سینمایی! همه ی اتفاقات در یک محیط و لوکیشن می افته ، من این فیلم رو وقتی دیدم که مجبور شدم سه ساعت توی خیابون معطل بشم!!!!! برای آدم بیچاره و بیکاری مثل من خوب بود!
آدم ِ ناامید انگار لنگ ِ اینه که یکی دوسش داشته باشه و بهش اهمیت بده ! همینو می خواست بگه فکر میکنم.. ولی خب برای گفتن این لازم نبود با این ایده ی کلیشه ای فیلم طولانی درست بشه :))))

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

زیر سقف دودی

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 12:51

آقا اصلا بیشتر این خانم های ایرانی درگیر همین سقف دودی هستن!!! بابا بِکَن برو :))
این پوران درخشنده هم همیشه دست روی چیزهایی میذاره که کمتر در موردش صحبت شده ولی جامعه باهاش بدجوری درگیره!!!! 
واقعا دیدنیه :)

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

خروج 2019

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 12:50

والا من یکی که توی اوضاع ِ بی ریخت.. فکر نکنم بتونم انقدر امیدوار باشم :) که انقدر برای نجات ِ جون ِ خودم تلاش کنم! شایدم هستم نمی دونم..
ولی یه فیلم هیجان انگیز و پر از صحنه هایی که نفست رو بند میاره!
دوسش داشتم

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

شمارش معکوس

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 12:49

آقا این اپلکیشن ِ توی فیلم وجودِ خارجی داره :)
من یکی که جرات نکردم نصبش کنم! بعد با این ذهنم که انقدر قدرت تخیلش قوی هستش! دیگه هر تلق تولوقی من رو خواهد ترسوند :))))
ولی از دیدن فیلم بسی لذت بردم :)) فقط دیدنش ! نه اینکه اون اپ هر چند فیک رو نصب کنم :))))

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

دنبالم کن 2020

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 12:47

یعنی یه فیلم اعصاب خورد کن ِ بی نهایت حال بهم زن پر از صحنه های کثافط بار  ِ خون و خونریزی و اه یعنی فقط اه اه :/
از دیدن این فیلم پشیمون شدم :/
 

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

فیلم کره ای تماس 2020

جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹، 12:46

گاهی خیلی ها حتی من هم فکر می کردم اگر میشد به گذشته سفر کرد و یه سری چیزها رو تغییر داد چقدر همه چیز بهتر میشد!!!!!
اما دستکاری ِ گذشته.. اگر هم همچین چیزی وجود داشت فقط باعث بدتر شدن ِ اوضاع میشه!
این فیلم در مورد همونه!
من این فیلم را عاشق شدم

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

اسلحه بیولوژیکی!

پنجشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۹، 11:43

احساس می کنم یه اسلحه بیولوژیکی دارم! در برابر خانواده احساس شرمندگی و برابر آدم های بیرون حرص و طمع برای شلیک! علاوه بر غولچه عصبانی یه ق ا ت ل درون هم دارم! متاسفانه!

+دیشب از تب تبخال زدم

+ کی پولِ تست کرونا می ده که من بدم؟ :/ گرفتم که گرفتم خب که چی الان! فقط قرنطینه بودن و سرکار نرفتن و بدتر از اینها نگرانی های بیش از حد و روی مخِ خانواده! آقا نگرانی هم حدی داره بدتر احساسِ عذاب وجدان و گناه به آدم دست می ده خب :/ 

نویسنده: خاتون نظرات:

عشق اگر عشق است آسان ندارد..

یکشنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۹، 18:27
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

من با این کامنت گریه کردم...

یکشنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۹، 11:17
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

شنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۹، 23:14

حس میکنم نوشتن در مورد غولچه ی عصبانی خوب نیست :( می ترسم کنترلش رو از دست بدم! بعد .. دیگه هر چی دلش میخواد به همه بگه و حتی عادت کنم :((((((( نمیدونم! شاید نباید بنویسم!

نویسنده: خاتون نظرات:

شنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۹، 23:14

"انقدر ظالم نباشید دیگه!"
برای بار دوم این جمله رو، رو به من می گفت! یک بار برای اینکه نظرم رو در مورد مستر رییس باهاش به اشتراک گذاشتم. یک بار هم در مورد مسئله ی دیگه!
غولچه داد میزد که :
باز به من میگی؟ظالم؟ تو خری که زیادی به بقیه اهمیت میدی! حواست هست دومین باره که به من میگی؟؟؟؟؟ من رییسمو می شناسم یا تو؟ هان؟ اصلا به تو چه که نظر میدی.. من دیگه حرفی توی این خونه نمیزنم. نه در مورد محل کارم نه حتی در مورد حرفهای شما.. ببین چطور منو ساکت میکنی. من خاتون نیستم اگر حرف بزنم!!!
ولی هیچی نگفتم.
سرم توی گوشیم بود و به روی خودم نیاوردم که باز این جمله رو داره به من میگه!!!
فقط با خودم تکرار کردم: دیگه هیچ حرفی نمیزنم.. من احمقم که حرف میزنم...

نویسنده: خاتون نظرات:

شنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۹، 23:10

خفه شو و بذار فیلمم رو ببینم! من نخوام قصه های مسخره ی تو رو بشنوم باید چی کار کنم؟؟؟ بیکارم؟؟؟ پاشو برو برای زنت تعریف کن! بیشعور. اه .. انگار وقت ِ من برای اونه! ساکت میشی یا نه :/
و تنها با یک لبخند به سخنان ِ شخص ِ مقابل گوش می کردم! و "خب" ، "اوه"، "عجب دیوانه هایی پیدا میشن"... نشون می دادم که شنونده ی خوبی هستم! :/ و غولچه ی درون رو خفه می کردم!

نویسنده: خاتون نظرات:

!

شنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۹، 23:7

نتونستم جلوشو بگیرم و گفت: باز هم ماکارونی پر از روغن داریم؟؟؟ بعد دستش سمت ِ تخم مرغ ها رفت که نیمرو درست کنه. سرش داد زدم گفتم دیگه داری از حد می گذرونی! همین ماکارونی رو میخوریم در ضمن! از آشپز ِ گرامی هم عذرخواهی میکنیم که یهو گفتیم اه اه پر از روغن باز؟ بعد از فرو بردن ِ اولین قاشق رو به آشپز گفتم:نه خوشمزه شده. حرفمو پس میگیرم. خیلی خوبه! برای تنوع گاهی پر از روغن خوبه!

نویسنده: خاتون نظرات:

منو بنداز برو بابا ول کن!

شنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۹، 23:3
ادامه نوشته..
برچسب‌ها: مسیر
نویسنده: خاتون نظرات:

قضاوت و پیش داوری!

چهارشنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۹، 14:22

مسئله اینه در حالی که گناهی که از همه بیشتر ازش متنفر و بیزارم و سعی می کنم کمتر در صفات خاتون جایی داشته باشه.. بیشتر درگیرشم و باهاش دست به یقه م!

نویسنده: خاتون نظرات:

چهارشنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۹، 14:20

همه ی آدمها خودخواه هستن! می دونی همشون به خودشون بیشتر از بقیه فکر می کنن حتی من!! آره منم یکی از اونها هستم!

همچنان غولچه عصبانی خودشو به در و دیوار می زنه. می خوام بیشتر در موردش بنویسم. اینکه امروز چه خیالاتی در سر داشت! مثلا می خواست شکلات خوری شیشه ای رو توی سر آقای رییس خورد کنه!! بعد دلش می خواست بهش بگه به من چه ربطی داره مشکلات اقتصادی تو که با من در میون می ذاری! شرکت رو تعطیل کن. 

دلش می خواست سر خواهر داد بزنه که مگه نگفتم اسنپ منتظره و برید بیرون! چرا کاری کردی راننده به من زنگ بزنه!!!

نویسنده: خاتون نظرات:

زندگی ِ به ظاهر .. روزمرگی

سه شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۹، 20:37
نویسنده: خاتون نظرات:

:(

دوشنبه هفدهم آذر ۱۳۹۹، 12:6

یه جور الکی و مزخرف و بی دلیلی دلم گرفته!

نویسنده: خاتون نظرات:

حجاب!

یکشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۹، 12:28

در حال خوندن کتاب مسئله حجاب مطهری هستم.
خیلی جالبه برخلاف عقاید خیلی ها... مطهری توی کتابش نوشته حجاب امنیت نمیاره!!!!!
و اصلا برای امنیت به وجود نیومده!
واقعا برام عجیب بود!
و برای این نیست که مثل عقاید عهد بوق! مرد رو مالک زن می دونه!
اسلامی که برای زن استقلال مالی قائل شده و حتی کارِ خونه رو خیلی فمنیست وار!!! وظیفه ی زن نمی دونه! حتی شیر دادن به بچه هم وظیفه ی زن نیست... چطور یهو با این علت و این همه تناقض و تفاوت.. حجاب رو بیاره وسط!!!!
🤔
میگه زن مثل آتشه و مرد مثل آب... بین این دو حائلی باید ... که اگر نباشه آتش خاموش میشه و اگر باشه آب جوش میاد و بخار میشه و این یک مسئله ی فطری ست!!!
علت به وجود اومدن عشق های گذشته مثل خسرو و شیرین و ... رو حجاب می دونه و اینکه زن مثل یه سرزمین ناشناخته ی کشف نشده برای مرد بوده و مرد هر لحظه برای کشف اون سرزمین حریص تر میشده!!!
و حتی حجاب رو ریاضت نمی دونه!!! و دور شدن از لذت های مادی! کلا اسلام با ریاضت و.. مخالف بوده برای همین پیامبر گف ازدواج سنت من است! یا اینکه از نعمتهای خدا استفاده کنید . کسی که داره و می تونه تا جایی که می تونه باید خوش لباس باشه!
اینا رو نه قبول می کنم نه رد!!
منتظرم به انتهای کتاب برسم تا نتیجه گیری کنم!

برچسب‌ها: کتاب
نویسنده: خاتون نظرات:

قفلی زدم

جمعه چهاردهم آذر ۱۳۹۹، 21:42

من که امروز ناراحت و غمگینم ای جان ...شاره جان...
همانند ماری زخمی هستم ای شاره جان
آمده ام بار دیگر تو را ببینم هان ای شاره جان
برادر رهایم کن دشمن به برج زنگل رسیده است ای شاره جان
زخم دل رو درمان کن
من که همیشه به اینجا نمی آیم شاره جان

دانلود اینجا

نویسنده: خاتون نظرات:

درون!

پنجشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۹، 19:36

در من یه غولچه عصبانی زندگی می کنه که میل به تنها زندگی کردن داره...

نویسنده: خاتون نظرات:

حقیقت

چهارشنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۹، 14:7

کاملا زنده نیستیم تا زمانی که دوست داشته بشویم.

کتاب جستارهایی در باب عشق

برچسب‌ها: کتاب
نویسنده: خاتون نظرات:

جدال ِ عقل و دل. ..

سه شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۹، 22:36
نویسنده: خاتون نظرات:

..

شنبه هشتم آذر ۱۳۹۹، 14:39

عشق مثل هواییه که میاد سمتت تا بتونی نفس بکشی!..

فیلم دوران عاشقی

برچسب‌ها: فیلم
نویسنده: خاتون نظرات:

پنجشنبه ششم آذر ۱۳۹۹، 11:6

صحبت کردن با شما.  .. به جای اینکه حسِ خوبی بهم بده . .. باعث میشه یادم بیاد چقدر تنهام... با حرفات و عقایدت فقط ...عمق تنهاییمو بیشتر می کنی . 

.

.

.

.

پدر

نویسنده: خاتون نظرات:
صفحه بعد

آمارگیر وبلاگ

© زندگی یک خاتون